راجر گیلین، 100 ساله، دانشمند برنده جایزه نوبل که توسط رقابت ها تحریک شده بود، درگذشت.


راجر گیمین، عصب‌شناس که یکی از کشف‌کنندگان هورمون‌های غیرمنتظره‌ای بود که مغز با آن بسیاری از عملکردهای بدن را کنترل می‌کند، روز چهارشنبه در یک مرکز زندگی سالمندان در سن دیگو درگذشت. او 100 بود.

مرگ او توسط دخترش شانتال تایید شد.

زندگی حرفه ای دکتر گیلین با دو مسابقه دیدنی مشخص شد که دنیای آرام تحقیقات غدد درون ریز را به هم ریخت. اولین مورد درگیری 10 ساله با شریک سابقش، اندرو وی. شالی بود که با تساوی به پایان رسید، زمانی که این دو نفر در سال 1977 نیمی از جایزه نوبل فیزیولوژی یا پزشکی را به دست آوردند. (نیمی دیگر به روزالین، فیزیکدان پزشکی آمریکایی رسید. Yalow برای تحقیقات غیر مرتبط.)

مسابقه دوم اندکی پس از آن آغاز شد، زمانی که ویلی ویل جونیور، همکار و شاگرد دیرینه دکتر گیلین، یک آزمایشگاه رقیب را در همان محوطه دانشگاه در موسسه مطالعات بیولوژیکی سالک در سن دیگو راه اندازی کرد، جایی که هر دو مرد در آنجا کار می کردند و دکتر گیلین را هنوز غرق کرده بود. دوره دیگری از مبارزه علمی شدید.

راجر چارلز لوئی گیمین (تلفظ، با g سخت، GEE-eh-mah) ممکن است شغلی آرام را به عنوان پزشک خانواده در شهر دیژون فرانسه، پایتخت منطقه بورگوندی، جایی که در 11 ژانویه 1924 به دنیا آمد، دنبال کرده باشد. ، و جایی که او به مدارس دولتی و سپس دانشکده پزشکی رفت. اما یک ملاقات تصادفی با هانس سلیه، متخصص واکنش بدن به استرس، او را به مونترال برد و در آنجا با تحقیقات پزشکی در موسسه پزشکی تجربی و جراحی جدید دکتر سلیه در دانشگاه مونترال آشنا شد.

در آنجا او به یک مشکل اصلی روز علاقه مند شد – این که چگونه مغز غده هیپوفیز را کنترل می کند، اندامی استاد که تولید سایر غدد اصلی بدن را نشان می دهد.

هیپوفیز در یک جیب کوچک از استخوان درست زیر ناحیه مرکزی مغز به نام هیپوتالاموس قرار دارد. هیچ کس نتوانست اعصابی را پیدا کند که هیپوتالاموس را به هیپوفیز مرتبط کند، بنابراین یک حدس برگشتی این بود که هیپوتالاموس ممکن است هیپوفیز را با هورمون ها کنترل کند. اما بسیاری از زیست‌شناسان باور نمی‌کردند که مغز ممکن است مانند یک غده، هورمون‌هایی تولید کند.

هورمون‌های فرضی را عوامل آزادکننده می‌نامیدند، زیرا احتمالاً هیپوفیز را وادار می‌کنند هورمون‌های خود را آزاد کند.

در سال 1954، دکتر گیلین یک مشاهدات انتقادی انجام داد: سلول های هیپوفیز که در ظروف شیشه ای کشت می شوند، هیچ هورمونی تولید نمی کنند مگر اینکه سلول های هیپوتالاموس با آنها کشت داده شوند. این یافته از ایده عوامل آزاد کننده حمایت می کرد و دکتر گیلین مصمم به اثبات آن بود. او به کالج پزشکی بیلور در هیوستون نقل مکان کرد، جایی که سعی کرد عوامل آزادکننده فرضی را از هیپوتالامی گاوهای کشته شده در یک کشتارگاه کوشر جدا کند.

موفقیت از او دور شد و در سال 1957 با محقق جوان دیگری به نام آندری وی. شالی، معروف به اندرو، همکاری کرد. این دو به مدت پنج سال با هم کار کردند، اما عوامل اسرارآمیز آزادسازی، بهترین تلاش آنها را خنثی کردند. شراکت به هم خورد. دکتر شالی به بیمارستان امور کهنه سربازان در نیواورلئان نقل مکان کرد. دکتر گیلین در نهایت دو محقق کلیدی را در بیلور استخدام کرد – دکتر ویل به عنوان فیزیولوژیست و راجر بورگوس به عنوان یک شیمیدان – که قرار بود ستون اصلی تلاش های او برای 10 سال آینده باشند.

دکتر گیلین و دکتر شالی هر دو با کار مستقل به این نتیجه رسیدند که برای استخراج مقادیر کافی از فاکتور آزاد کننده به تعداد بسیار بیشتری از هیپوتالامی نیاز دارند. هر کدام آزمایشگاه خود را به یک کارخانه فرآوری نیمه صنعتی تبدیل کردند، با کمک بودجه تحقیقاتی دولت لیبرال که پس از پرتاب اسپوتنیک، اولین ماهواره مصنوعی فضایی توسط اتحاد جماهیر شوروی، در سال 1957 در دسترس قرار گرفت. دکتر گیلین در نهایت بیش از دو میلیون گوسفند هیپوتالامی را پردازش کرد. و دکتر شالی در همان مقیاس با مغز خوک کار کرد.

رقابت بین دو تیم به خصوص در مسائل اعتبار علمی شدید بود. دکتر شالی در نامه‌ای در سال 1969 به دکتر گیمین نوشت: «اجازه بدهید به شما یادآوری کنم که حملات علمی عمدی، مکرر و شخصی شما علیه من و همچنین ناتوانی مداوم شما در به رسمیت شناختن کمک‌های ما».

دکتر شالی بعداً به مصاحبه‌کننده‌ای گفت: «می‌توانم یک شریک برابر با او باشم، اما او می‌خواست برده او باشم».

فاکتورهای آزاد کننده به مقدار بسیار جزئی در مغز وجود دارند که با تکنیک های روز به سختی قابل تشخیص بودند. یک اثر انگشت به جا مانده روی ظروف شیشه ای حاوی اسیدهای آمینه کافی – اجزای عوامل آزاد کننده – بود که یک آزمایش کامل را خراب کرد. پس از هفت سال تلاش دیگر، نه دکتر گیلین و نه دکتر شالی هیچ یک عامل آزاد کننده را جدا نکرده بودند. محققان دیگر گفتند که دولت که سال‌ها بودجه کار این دو نفر را تامین می‌کرد، باید از هدر دادن پول خود دست بردارد. آنها گفتند که شواهد بیشتری برای هیولای دریاچه وجود دارد.

در سال 1969، کمیته ای از دانشمندان که به مؤسسه ملی بهداشت در مورد تحقیقات غدد درون ریز مشاوره می دادند، جلسه ای تشکیل دادند تا برای قطع حمایت از این دو آزمایشگاه آماده شوند. اما چند روز قبل از جلسه، دکتر بورگوس پیشرفت قابل توجهی در جهت شناسایی ساختار شیمیایی عامل رها کننده که غده تیروئید را از طریق هیپوفیز کنترل می کند، انجام داد. در عرض چند ماه، تیم‌های Schally و Guillemin فاکتور آزادسازی را که به عنوان TRF شناخته می‌شود، کاملاً شناسایی کردند و از قطع بودجه جلوگیری شد.

اکنون مسابقه ای برای یافتن دومین عامل آزاد کننده، FRF، که سیستم تولید مثل بدن را کنترل می کرد، آغاز شد. تیم دکتر شالی در ابتدا بود، اما دکتر Guillemin سپس با کشف یک عامل آزاد کننده که در کنترل رشد بدن نقش دارد، جبران کرد.

دکتر گیلین به این دلیل موفق شد که مشکل مهمی را شناسایی کرده بود که او و دکتر شالی در برابر شانس‌های دلهره‌آور آن را دنبال کرده بودند در حالی که محققان شناخته‌شده‌تر شکست خورده بودند. شناسایی عوامل رها کننده یک رویداد بزرگ در پزشکی بود و کمیته نوبل در استکهلم به درستی جایزه خود را برای این دستاورد اعطا کرد.

دکتر گیلین زمان کمی برای استراحت در اختیار داشت. تیم تحقیقاتی او از جست و جوی بی وقفه او برای شکوه علمی ناامید شده بود. دکتر واله بعداً از این شکایت کرد که “گاهی اوقات برای افرادی که در چرخ گوشت گیر می کنند چه جهنمی می تواند باشد و بیشتر و بیشتر به خود می ریزد. شکوه برای Guillemin، به خصوص اگر شما گوشت هستید.”

دکتر واله در سال 1977 آزمایشگاه خود را در مؤسسه سالک راه‌اندازی کرد (دکتر گیلین در سال 1970 آزمایشگاهی را در آنجا تأسیس کرد) و متخصصان غدد با منظره رقابت خشمگین دیگری روبرو شدند، این بار بین دکتر گیلین و تحت حمایت او. آنها برای یافتن فاکتورهای آزاد کننده معروف به CRF که در استرس نقش دارد و GRF که رشد را تحریک می کند، رقابت کردند. هر دو موفق شدند، اگرچه آزمایشگاه دکتر ویل در هر مورد اول بود.

دکتر گیلین در سال 1951 با لوسین جین بیلارد، که پرستار او در طی یک حمله تقریباً مرگبار مننژیت سلی در مونترال بود، ازدواج کرد. علاوه بر دخترش شانتال، چهار دختر دیگر به نام‌های کلر، هلن، الیزابت و سیس به یادگار مانده است. یک پسر، فرانسوا؛ و چهار نوه همسر او در سال 2021 در 100 سالگی درگذشت.

دکتر گیلین و دکتر واله بعداً با هم آشتی کردند و با هم دوستان صمیمی شدند. در ادای احترامی به مناسبت شصت و پنجمین سالگرد تولد دکتر واله، دکتر گیلین، که به خوبی از طنز رقابت با «پسر دانشمند» خود آگاه بود، تحلیل فروید از اسطوره ادیپ را نقل کرد: «بخشی از هر پسری که ارزش نمکش را دارد، برنامه ریزی برای کشتن مردم است. پدری را که دوست دارد و پادشاهی او را می گیرد.»

کلینا مور در ارائه گزارش مشارکت داشت.