گای الکساندر، جراح پیوند که مرگ را دوباره تعریف کرد، در 89 سالگی درگذشت


گای الکساندر، جراح پیوند بلژیکی که در دهه 1960 با برداشتن کلیه‌های بیماران مرگ مغزی که قلب‌هایشان هنوز می‌تپد، در معرض خطر نکوهش حرفه‌ای قرار گرفت – روشی که زنده‌مانی اندام‌ها را تا حد زیادی بهبود بخشید و در عین حال تعریف پزشکی مرگ را به چالش کشید – در 14 فوریه در خانه اش در بروکسل او 89 سال داشت.

پسرش خاویر مرگ را تایید کرد.

دکتر الکساندر فقط 29 سال داشت و تازه از یک دوره کمک هزینه تحصیلی در دانشکده پزشکی هاروارد در ژوئن 1963، یک بیمار جوان به بیمارستانی که در آن کار می کرد در لوون، بلژیک، منتقل شد. او در یک سانحه رانندگی دچار جراحت ضربه‌ای به سر شده بود و با وجود جراحی‌های گسترده مغز و اعصاب، پزشکان مرگ مغزی او را اعلام کردند، اگرچه قلبش همچنان به تپش ادامه می‌داد.

او می دانست که در قسمت دیگری از بیمارستان، یک بیمار از نارسایی کلیه رنج می برد. او در پیوند کلیه در هاروارد کمک کرده بود و متوجه شد که اندام ها به زودی پس از توقف ضربان قلب شروع به از دست دادن حیات خود کردند.

دکتر الکساندر جراح ارشد، ژان مورل را کنار کشید و پرونده او را مطرح کرد. او گفت مرگ مغزی مرگ است. ماشین‌ها می‌توانند قلب را برای مدت طولانی بدون امید به احیای بیمار نگه دارند.

استدلال او بر خلاف فرضیات قرن ها در مورد خط بین زندگی و مرگ بود، اما دکتر مورل متقاعد شد.

آنها یک کلیه را از بیمار جوان خارج کردند، دستگاه تنفس مصنوعی او را بستند و در عرض چند دقیقه پیوند را تکمیل کردند. گیرنده 87 روز دیگر زندگی کرد – یک دستاورد قابل توجه به خودی خود، با توجه به اینکه علم پیوند اعضا هنوز در آن زمان در حال تکامل بود.

در طول دو سال بعد، دکتر الکساندر و دکتر مورل بی سر و صدا چندین پیوند کلیه دیگر را با استفاده از همان روش انجام دادند. سرانجام، در یک کنفرانس پزشکی در لندن در سال 1965، دکتر الکساندر اعلام کرد که چه می‌کرده است.

او در این گردهمایی گفت: «هرگز بحثی در مورد گرفتن اعضای بدن از فردی در حال مرگ که «شانس غیر منطقی برای بهبود یا از سرگیری هوشیاری» دارد وجود نداشته و نخواهد بود. «مسئله گرفتن اعضای بدن یک مرده است. نکته این است که من قطع ضربان قلب را به عنوان نشانه مرگ نمی پذیرم.

دیگران در اتاق، از جمله برخی از بزرگ‌ترین نام‌ها در زمینه پیوند اعضا، کمتر مطمئن بودند و این را گفتند.

روی کالن، جراح پیشگام پیوند بریتانیایی، در این کنفرانس گفت: «هر گونه تغییر در روش تشخیص مرگ برای تسهیل پیوند باعث بدنام شدن کل این روش خواهد شد. (دکتر Calne در ژانویه درگذشت.)

دکتر الکساندر ثابت قدم ماند و مجموعه ای از معیارها را برای تعیین مرگ مغزی بیمار ارائه کرد. علاوه بر آسیب مغزی، بیمار باید مردمک های گشاد شده و افت فشار خون داشته باشد، هیچ رفلکسی از خود نشان ندهد، بدون دستگاه توانایی تنفس داشته باشد و هیچ نشانه ای از فعالیت مغزی از خود نشان ندهد.

در عرض چند سال، دکتر کلن و دیگران شروع به بحث و جدل دکتر الکساندر کردند. در سال 1968، کمیته موقت هاروارد، گروهی از متخصصان پزشکی، تا حد زیادی معیارهای دکتر الکساندر را پذیرفتند، زمانی که اعلام کردند که یک کمای برگشت ناپذیر باید معادل مرگ درک شود، چه قلب به تپش ادامه دهد یا نه.

امروزه دیدگاه دکتر الکساندر به طور گسترده در جامعه پزشکی به اشتراک گذاشته شده است و برداشتن اعضای بدن بیماران مرگ مغزی به یک عمل پذیرفته شده تبدیل شده است.

رابرت برمن، فعال و روزنامه‌نگار اهدای عضو، در مجله تبلت در سال 2019 نوشت: «عظمت بینش الکساندر این بود که او می‌توانست بی‌اهمیت قلب تپنده را ببیند.

گای پیر ژان الکساندر در 4 ژوئیه 1934 در اوکل، بلژیک، حومه بروکسل به دنیا آمد. پدرش، پیر، یک مدیر دولتی و مادرش، مارته (مورین) الکساندر، دستیار شخصی بود.

او در سال 1952 برای تحصیل در رشته پزشکی وارد دانشگاه Louvain شد. پس از اتمام تحصیلات خود در سال 1959، در دانشگاه ماند تا به عنوان جراح پیوند آموزش ببیند.

او در سال 1958 با Eliane Moens ازدواج کرد. او در اکتبر درگذشت. به همراه پسرشان، بازماندگان دکتر الکساندر شامل دخترانشان، آن، شانتال، بریژیت و پاسکال می‌شوند. 17 نوه؛ و 13 نوه.

در اواخر دهه 1950 زمینه جراحی پیوند به سرعت در حال تکامل بود. از جمله مراکز تحقیقاتی پیشرو، بیمارستان پیتر بنت بریگام (در حال حاضر بخشی از بیمارستان بریگام و زنان) در بوستون، یکی از مراکز آموزشی هاروارد بود، که اولین پیوند کلیه در سال 1954 در آنجا انجام شد.

دکتر الکساندر در سال 1962 وارد بریگهام شد و چند هفته با دکتر کالن که دوره کمک هزینه تحصیلی خود را به پایان می رساند همپوشانی داشت. هر دوی آنها زیر نظر جوزف ای. موری، که در سال 1990 جایزه نوبل فیزیولوژی یا پزشکی را به خاطر کارش در جراحی پیوند به اشتراک گذاشت، کار کردند.

دکتر الکساندر متوجه شد که دکتر موری قبل از برداشتن عضوی از یک بیمار مرگ مغزی، دستگاه تنفس را خاموش می‌کند و منتظر می‌ماند تا ضربان قلب متوقف شود. این یک تعریف مرسوم از مرگ را برآورده کرد، اما هزینه قابل توجهی برای اندام داشت.

دکتر الکساندر برای مقاله قرص خود به آقای برمن گفت: “آنها بیماران مرگ مغزی خود را زنده می دیدند، اما هیچ ابایی از خاموش کردن ونتیلاتور برای متوقف کردن ضربان قلب قبل از برداشتن کلیه ها نداشتند.” آنها علاوه بر «کشتن» بیمار، کلیه‌های آسیب دیده را به گیرندگان می‌دادند.»

دکتر الکساندر پس از یک سال به دانشگاه لوون بازگشت و قصد داشت عقاید خود را عملی کند.

او چندین کمک دیگر را در زمینه جراحی پیوند انجام داد. در اوایل دهه 1980، او روشی را برای حذف برخی آنتی بادی ها از کلیه ایجاد کرد تا بتوان آن را در داخل یک بیمار با گروه خونی ناسازگار قرار داد.

و در سال 1984 یکی از اولین پیوندهای موفق خارجی را انجام داد، یعنی انتقال یک عضو از یک گونه به گونه دیگر. در این مورد، او یک کلیه خوک را به یک بابون منتقل کرد.