فوریه ۸، ۲۰۲۲ – لئونارد متوجه تغییرات نگران کننده ای در دخترش تینا شد که بلافاصله پس از تولد ۱۶ سالگی او شروع شد.
لئونارد که برای حفظ حریم خصوصی خانواده اش خواست نامش فاش نشود، می گوید: «در اصل، او تقریباً به طور کامل با من و همسرم صحبت نکرد. هر چیزی که از او میپرسیدیم، او با یک کلمه پاسخ میداد، مانند «هیچی» یا «هرچیزی» یا با بالا انداختن شانهها.»
لئونارد، مدیر پروژه فناوری اطلاعات در یک بانک، و همسرش، نماینده خدمات مشتریان، در طول همهگیری COVID-19 در بیشتر سال ۲۰۲۰ از خانه کار میکردند.
او میگوید: «در واقع در طول قرنطینه خیلی به هم نزدیکتر شده بودیم، شامهای خانوادگی را با هم میخوردیم و پیادهروی میکردیم.
اما، او میگوید، تینا پس از بازگشت به مدرسه در سال ۲۰۲۱ با ساختار جدید «ترکیبی» تغییر کرد که در زمان تولد او اتفاق افتاد. او بعد از مدرسه در اتاقش نگه داشت و شروع به جویدن ناخن هایش کرد — کاری که از ۷ سالگی انجام نداده بود. او به سختی در شام چیزی نخورد.
لئونارد میگوید: «میتوانیم بگوییم که او شبها زیاد نمیخوابد، زیرا چراغهایش در تمام ساعات روشن بود، و بهنظر خسته به صبحانه میآمد. “ما فکر می کردیم که او ممکن است نگران چیزی باشد، اما او انکار کرد که چیزی اشتباه است.”
اگرچه لئونارد از دور بودن دخترش “ناامید” بود، اما نگران نشد.
او میگوید: «ما فکر کردیم که این چیزهای عادی نوجوانان است. من در ۱۶ سالگی با پدر و مادرم خیلی بداخلاق نبودم. دوستان همسرم میگفتند، این فقط یک مرحله نوجوانی است.»
اما لئونارد و همسرش کارنامه تینا را دیدند. او در کلاس های خود شکست خورده بود.
لئونارد میگوید: «ما متوجه شدیم که این فقط «مسالههای عادی نوجوانان» نیست.
طبق نظرسنجی جدیدی که توسط GeneSight Mental Health Monitor از Myriad Genetics انجام شد، داستان لئونارد منحصر به فرد نیست. محققان ۳۲۳ والدین آمریکایی کودکان ۱۶ تا ۲۴ ساله و ۶۴۱ نوجوان و جوان ۱۶ تا ۲۴ ساله را مورد بررسی قرار دادند. این نظرسنجی در آگوست و سپتامبر ۲۰۲۱ انجام شد. حاشیه خطا در نتایج نظرسنجی برای کل جمعیت پایه +/- ۳ است. ٪.
محققان دریافتند که تنها نیمی از والدین «بسیار» یا «کاملاً» مطمئن بودند که میتوانند تفاوت بین چالشهای عادی نوجوانان و وضعیت سلامت روان را تشخیص دهند و بیش از یک سوم (۳۵ درصد) فقط «تا حدودی» اعتماد به نفس داشتند. تقریباً نیمی از والدین (۴۷٪) فکر می کردند که فرزندشان در صحبت کردن با آنها در مورد مشکلات سلامت روان خود کاملاً راحت نخواهد بود.
همانطور که بسیاری از والدین نوجوانان می دانند، فرزندان شما ممکن است دیگر به شما اعتماد نکنند. با این حال، [survey] مارک پولاک، MD، افسر ارشد پزشکی برای سلامت روان در Myriad Genetics، در بیانیهای مطبوعاتی میگوید: «نشان میدهد که گفتگوهای سلامت روان چقدر حیاتی هستند. “اگر مشکوک هستید که سلامت روان فرزندتان آسیب می بیند، با آنها صحبت کنید و با یک متخصص مراقبت های بهداشتی در مورد نگرانی های خود صحبت کنید.”
پرچم قرمز و سرنخ
دبی توماس، اد دی، متخصص پرستار بالینی روانپزشکی کودکان و نوجوانان در لوئیزویل، میگوید والدین میتوانند به دنبال سرنخهایی باشند که نشان میدهد فرزندشان ممکن است با مشکلات سلامت روانی دست و پنجه نرم کند و پرچمهای قرمز نشاندهنده این مسائل به سطح بحران رسیده است.
توماس میگوید: «بسیاری از چیزهایی که والدین باید رعایت کنند در حوزههای اصلی عملکرد هستند – مدرسه، خانواده، دوستان، فعالیتها و نمرات. “آیا فرزند شما در حال تفریح است یا فقط “بله” به نظر می رسد؟ آیا فرزند شما در حال بازی کردن است یا “عمل می کند” – یعنی عبوس یا گوشه گیر؟ آیا تغییراتی در اشتها، خواب، سطح انرژی، انگیزه یا شادی دیده اید؟
همه اینها می توانند علائم هشدار دهنده ای باشند که مشکلی در راه است.
توماس میگوید، این نظرسنجی نشان داد که تقریباً یک سوم والدین معتقد بودند که «نگرانی» و «اضطراب» یک چیز هستند، اما در واقع تفاوت دارند.
او می گوید: «نگرانی می تواند جزء اضطراب باشد، اما اغلب اوقات، نگرانی اتفاقی و گذرا است.
به عنوان مثال، یک جوان می تواند نگران یک تست زیست شناسی باشد، اما وقتی آزمایش انجام می شود، نگرانی از بین می رود. از سوی دیگر، اضطراب اغلب در بدن احساس می شود. این می تواند به شکل سردرد، معده درد، حالت تهوع یا اختلال خواب باشد. فراگیرتر است و می تواند یک مشکل سلامت روان باشد.
به طور مشابه، بین “فقط احساس ناراحتی” یا “داشتن بلوز” در مقابل افسرده بودن تفاوت وجود دارد. حالت “آبی” – احساس غمگینی، ناامیدی، بی ارزشی، بی تفاوتی یا عدم لذت در فعالیت های معمولاً لذت بخش – که به مدت ۲ هفته یا بیشتر ادامه می یابد، می تواند افسردگی باشد.
سؤالاتی که باید در نظر گرفت این است که آیا خلق و خوی کودک پایدار است یا لحظه ای. آیا اتفاقی افتاده که آنها از آن ناراحت هستند یا مشکلی در جریان است؟ چقدر فراگیر است؟ چگونه بر مهمترین حوزه های زندگی تأثیر گذاشته است؟
با بچه های خود صحبت کنید
طبق این نظرسنجی، بچهها میخواهند والدینشان با آنها صحبت کنند و بیش از نیمی از آنها (۵۱ درصد) مایلند مشکلات سلامت روان خود را با والدین خود در میان بگذارند. یک پنجم از پاسخ دهندگان جوان گفتند که مایلند مبارزات خود را با سایر اعضای خانواده به اشتراک بگذارند و ۳۸ درصد گفتند که مایلند با دوستان صحبت کنند.
توماس که استاد بازنشسته و مدیر سابق برنامه پرستاری روانپزشکی فارغ التحصیل در دانشکده پرستاری دانشگاه لوئیزویل است، می گوید که شروع گفتگو بسیار مهم است.
او می گوید: «فقط به رفتارهای بچه ها نگاه نکنید، به احساسات پشت آن رفتارها نگاه کنید.
به عنوان مثال، اگر کودک چیزی را به دیوار پرتاب کرد، از او بپرسید که چه احساسی دارد. آیا آنها ناامید هستند؟ خشمگین؟ اگر چنین است، در مورد چه چیزی؟
توماس به والدین توصیه می کند که اگر چیزی را اشتباه می بینند با فرزندان خود صحبت کنند.
“اما فقط نپرسید “چه مشکلی دارد؟” او می گوید که این پاسخ احتمالی “هیچ چیز اشتباه نیست” را تنظیم می کند.
در عوض، سؤالات دقیق تری بپرسید. “آیا چیزی شما را نگران می کند؟ آیا در مدرسه یا با دوستان مشکل دارید؟ آیا شما در هر نوع مشکلی هستید؟””
و در شروع این گفتگوها فعال باشید.
توماس میگوید: «توصیه میکنم برای دو هفته منتظر ماندن نباشید یا خیر». توصیه میکنم با بچهها صحبتهای باز داشته باشید و به حرفهای بچهها گوش دهید.»
و از پرسیدن سؤالات خاص نترسید و بین سطرها با دقت گوش دهید. به عنوان مثال، اگر فرزندتان چیزی مانند «من دیگر نمیخواهم اینجا باشم» میگوید، سعی کنید معنی آن را روشن کنید.
“آیا این بدان معنی است که شما نمی خواهید در حال حاضر در این اتاق باشید زیرا ناراحت هستید؟ در این مدرسه؟ یا این احساس شما نسبت به زندگی است؟» توماس می گوید.
جوانان اغلب افکار خودکشی را منفعلانه بیان می کنند نه اینکه مستقیماً بگویند «می خواهم بمیرم» یا «می خواهم خود را بکشم».
او میگوید این یک «افسانه» است که پرسیدن در مورد آسیب رساندن به خود یا خودکشی، ایدههایی را در ذهن فرد ایجاد میکند.
در واقع، بیشتر شبیه این است که درب قابلمهای را که روی اجاق میجوشد، بردارید و قبل از اینکه قابلمه بجوشد، اجازه دهید مقداری بخار خارج شود. توماس میگوید، این فشاری را که ممکن است کودک در درون خود داشته باشد، از بین میبرد. “صحبت کردن چیزی جز کمک به وضعیت نخواهد بود.”
“من با او صحبت کرده ام. حالا چی؟”
صحبت کردن با کودکان اولین قدم مهم است، اما فقط همین است: اولین قدم. بسته به اینکه مکالمه یا مکالمه چگونه پیش می رود، ممکن است لازم باشد برای فرزندتان از متخصص کمک بگیرید.
بیش از ۷۵ درصد از پاسخ دهندگان به چالش های جوان در این نظرسنجی گفتند که چالش های سلامت روان آنها قبل از رسیدن به ۱۸ سالگی شروع شده است. اما فقط نیمی از والدین به دنبال درمان برای سلامت روان فرزند خود بودند و تقریباً سه چهارم جوانانی که کمک دریافت نکردند گفتند که آنها به آنها کمک کردند. کاش والدینشان این کار را می کردند.
بسیاری میگویند که اگر والدینشان از آنها کمک میگرفتند، در طول سالهای نوجوانیشان این همه رنج نمیکشیدند. آنها همچنین گفتند که برای رسیدگی به مشکلاتشان مجهزتر بودند، برای بزرگسالی آمادگی بهتری داشتند و اکنون با همان مسائل سر و کار نداشتند.
پائولا، یک وکیل حقوقی مستقر در ساحل غربی، وقتی پسرش کوین در پیش دبستانی بود، متوجه رفتارهای آزاردهنده ای در پسرش کوین شد.
پائولا که همچنین برای محافظت از حریم خصوصی خانواده اش خواست نامش فاش نشود، می گوید: «او به گونه ای مضطرب شد که برای سایر بچه های کلاس یا فرزندان اعضای خانواده و دوستانش معمولی نبود. «او برای یک جا نشستن مشکل داشت. او کج خلقی زیادی داشت. او از چند پیش دبستانی اخراج شد، اما به ما گفتند که همه مشکلات او رفتاری است.»
پائولا سعی کرد با کوین صحبت کند، اما «او واژگان لازم برای بیان آنچه برایش میگذرد را نداشت. او گفت: او فقط یک پسر کوچک بود. خوشبختانه، پائولا یکی از اقوام نزدیک دارد که یک درمانگر است.
من در خانوادهای بزرگ شدم که در آن درمان عادی بود و مورد انگ نبود، و بنابراین با این احتمال همسو بودم که ممکن است رفتار کردن نشانهای از یک مشکل سلامت روانی مانند اضطراب باشد، و نه فقط «رفتار بد»، که همان چیزی است که معلوم شد که اینطور بوده است.»
کوین که اکنون ۱۵ سال دارد، سرانجام به اختلال اضطراب شدید مبتلا شد.
آنچه کودکان امروز با آن روبرو هستند
توماس میگوید عوامل استرسزای این همهگیری هم والدین و هم جوانان را به حداکثر رسانده است.
او میگوید: «اغلب برای والدین دشوار است که بر مشکلات سلامت روانی فرزندانشان تمرکز کنند، در حالی که بسیاری از والدین درگیر مشکلات خودشان هستند.
قلدری عامل اصلی استرس برای جوانان است. با رشد رسانههای اجتماعی، نه تنها فیسبوک، بلکه اکنون اینستاگرام، اسنپچت و بسیاری دیگر از پلتفرمهای دیگر، زورگویی زندگی خود را دیدهام. من شاهد تشدید قلدری مجازی بودهام، و اکنون که بچهها به مدرسه بازگشتهاند، اشکال سنتی قلدری – فیزیکی، کلامی و اجتماعی- نیز وجود دارد.
او میگوید که بسیاری از والدین تأثیر «قلدری اجتماعی» را که میتواند شخصاً یا در محیطهای مجازی رخ دهد، نادیده میگیرند.
ممکن است به این شکل نباشد که «میخواهم تو را کتک بزنم یا میکشم»، بلکه «به خود زحمت نکشید که جمعه شب در مهمانی یا بازی فوتبال حاضر شوید، ما نمیخواهیم شما را آنجا ببینیم». ‘ توماس میگوید که فرد از تمسخر یا طرد شدن میترسد.
قلدری مجازی شامل طرد کردن، ایجاد شایعات، تمسخر و تشویق دیگران به قلدری فرد است. یا چند دوست در همان گروه واتس اپ هستند و ناگهان یکی از دوستانشان را از گروه حذف می کنند.
توماس میگوید والدین باید از کارهایی که فرزندانشان – چه بچههای کوچکتر و چه نوجوانان – آنلاین انجام میدهند، آگاه باشند.
این روزها بچهها اغلب آنلاین هستند، به خصوص از ابتدای همهگیری. گاهی اوقات آنها می گویند که دارند بازی های ویدیویی انجام می دهند، گاهی اوقات با دوستانشان گپ می زنند، اما گاهی اوقات درگیر چیزهایی می شوند که می تواند ترسناک یا ناامن باشد – حتی از نظر فیزیکی، و مطمئناً از نظر ذهنی و عاطفی.
«COVID روالهای روتین بچهها را مختل کرده و بسیاری از منابع را تخلیه کرده است. توماس میگوید: «کودکان مجبورند با چالشهای پیچیدهای که همیشه نوجوانان با آن مواجه بودهاند، بعلاوه همه عوارض جدیدی که کووید به همراه داشته است – اغلب استرسهای خانوادگی بیشتر، استرس مالی، انزوا و عدم اطمینان» کنار بیایند.
لئونارد گفت که او و همسرش با تینا صحبت کردند.
او میگوید: «ما به او گفتیم که چقدر او را دوست داریم و فهمیدیم که این دوران واقعاً سختی است و ما در کنار او بودیم.
تینا گریه کرد و اعتراف کرد که اکنون که به مدرسه بازگشته است “همیشه عصبی” از ابتلا به کووید-۱۹ است. او از اینکه در دوران قرنطینه چند پوند اضافه کرده بود و برخی از بچههای مدرسه او را مسخره میکردند و او را «توبی تینا» صدا میکردند، ناراحت بود.
لئونارد میگوید: «او به ما گفت، احساس میکنم یک گرملین مدام مرا از درون میخورد.» او از اینکه ما از نمرات او عصبانی نبودیم، راحت شد. او قبول کرد که اگر برای او یک درمانگر پیدا کنیم، او برود.»
لئونارد و همسرش با پزشک مراقبت های اولیه خود تماس گرفتند و او آنها را با تیمی از روانپزشکان، پرستاران روانپزشکی و سایر پزشکان بهداشت روان به یک مرکز بهداشت روان ارجاع داد. تینا درمان را با یک مددکار اجتماعی دلسوز شروع کرد.
ما نمی دانستیم که آیا او به دارو نیاز دارد یا خیر، اما در حال حاضر، به نظر می رسد درمان به او کمک می کند. او گفتوگو و صمیمیتر است و شادتر به نظر میرسد.
به دل خود اعتماد کنید
پائولا میگوید: «فکر میکنم بهترین توصیهای که به من میشود، و توصیهای که به والدین دیگر میکنم، این است که به دل خود اعتماد کنند. “تو بچه ات را می شناسی. شما می دانید که چه زمانی به چیزی نیاز دارند.»
امروز، پائولا می گوید که او و کوین هر هفته در درمان شرکت می کنند.
او میگوید: «ما به جلسات خانوادگی میرویم، کوین به مشاوره فردی و گروه درمانی میرود، و ما ارائهدهندهای داریم که داروهای او را تجویز میکند. ما و ارائه دهندگان او همیشه علائم اضطراب او را زیر نظر می گیریم و در صورت بروز آنها را درمان می کنیم.
منابع
تماس با پزشک مراقبت های اولیه یا متخصص اطفال، مانند لئونارد، اغلب نقطه شروع خوبی است. آنها می توانند شما را در جهت کمک به سلامت روان برای فرزندتان راهنمایی کنند. منابع دیگری که بسیاری از آنها ارجاع، آموزش، گروه های پشتیبانی آنلاین و کمک همتا به همتا را ارائه می دهند، در زیر فهرست شده اند.
اتحاد ملی برای بیماری های روانی (NAMI)
https://nami.org/Home
اتحاد حمایت از افسردگی و دوقطبی (DBSA)
رژیم آنلاین دکتر روشن ضمیر https://rdiet.ir/